نامه ها: سلام به روی ماهت

تاریخ انتشار :‌ چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ - دسته بندی : قصه ها
نامه  ها: سلام به روی ماهت

امروز شد سه ماه. امروز که این نامه را برای تو می‌نویسم سه ماه شده، یعنی راستش را بخواهی سر راستش می‌شود سه ماه وگرنه دو ماه و خرده‌‌ای شده که ما توی تو داریم خودمان را به مردم نشان می‌دهیم و کار خدمات نظافت مشتری را راه می‌اندازیم. خدا این عیال را برای ما نگه دارد. خیلی بالا و پایین داشته زندگی ما. از آن اول که یک کارگر نظافت بیشتر نداشتیم تا امروز که ماشاالله برای خودمان یک شرکت خدماتی نظافتی شده‌ایم آن بالا مالاهای گوگل خیلی مدیون این زن هستیم. همیشه حواسش به ما و حال و روزمان بوده. اما حالا اینها را چرا برای شما گفتیم سنجاق جان. دلیل دارد. ما از یک سال پیش بگی نگی اوضاع دخل و خرجمان آب به‌ آب شده‌بود. این کوچکه را زن دادیم. زن که برکت است. آن که هیچ. اما تا این برکت بیاید به سفره چند صباحی باید بگذرد. دستشان را باید می‌گرفتیم. اتاق انداختیم کنار خرپشته و یک آشپزخانه و پله دادیم به حیاط و یک مستراح و روشویی جمع و جور و گفتیم فعلا زنش را بردارد بیاورد تا بعد. خلاصه حساب کتاب کردیم دیدیم باید یک کاری بکنیم. یکی برگشت به ما گفت شرکت خدمات نظافتی جان، این بنده خدا همه را یک جان می‌گذارد آخر اسم‌شان، گفت همه دنبال ساخت سایت و ثبت آگهی توی کوی و برزن و کاغذ و روزنامه اند، تو هم بیا بکن. ما شب آمدیم گفتیم عیال اینجورشده، یک سایت بزنیم. نو عروس همین کوچکه که گفتیم، سرش توی گوشی بود. گفت آقاجون، به ما می‌گوید آقاجون، گفت آقاجون بیایید بروید توی سنجاق. دیگر بقیه‌اش را خودت می‌دانی. ما آمدیم و دست دادیم و شما برای ما یک صفحه درست کردی، گفتی این کارت ویزیت دیجیتال شما ما هم همه قدیمی ها را ریختیم دور. به قول مرحوم ابوی این جدال سنت و مدرنیته است. هر چه که از فرنگ می‌آمد یا اصلا همین مال مملکت خودمان بود ولی نو بود را می‌گفت این جدال سنت و مدرنیته است. یکبار ما کراوات زده‌بودیم فکل‌مان را روغن‌ زده‌بودیم با هم پالگی‌ هایمان برویم چرخی توی شهر بزنیم، چنان قایم خواباند زیر گوش ما فکل‌مان را بهم ریخت که دستمان آمد منظور ابوی از جدال چی بود. القرض اینکه این کار شما در نوکردن اوضاع و راحت‌تر کردن اوضاع سخت مملکت برای قشر زحمت‌کش به چشم همه می‌آید.

خلاصه دیگر زیاده عرضی نیست. سه ماه گذشت و ما با خوب بد هم ساختیم و کار دارد جلومی‌رود. عروس هم پا به ماه است. دست این کوچکه را هم باید بگذاریم توی دست شما سنجاق جان. این می‌خواهد تاسیسات ساختمان بشود، حالا ببینیم چطور می‌شود. 

راستی داشتیم فکرمی‌کردیم چرا این شهرهای دیگر مثلا الان شما توی اصفهان و مشهد و کرج داری خدمت می‌کنی، چرا فقط شرکت خدماتی دارند که دیدیم یا علی مدد تاسیسات و الکتریکی را هم راه انداخته‌ای، خدا قوت، خوب جوان بنیه‌داری هستی. دیگر می‌ماند اینکه کی می‌خواهی بروی سراغ بقیه این مرز پر گوهر. البته ما عجله نداریم ها خدای نکرده، ذوق داریم بیشتر. ارداتمندیم؛ هر شب با عیال و عروس و کوچکه می‌نشینیم در سکوت دور هم به شما فکرمی‌کنیم.

عکس:  Sergey Zolkin on Unsplash


سنجاق بازار آنلاین خدمات است. کافی است سفارش خود را ثبت کنید تا چند پیشنهاد قیمت از متخصصین دریافت کنید.
سنجاق: بازار آنلاین خدمات