قصه ها: روز سعدی

تاریخ انتشار :‌ شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ - دسته بندی : قصه ها
قصه  ها: روز سعدی

امروز روز سعدی است. رفته‌بودیم دم آقا حبیب رازیانه بخریم گفت امروز روز سعدی است فلونی. آقا حبیب به همه می‌گوید فلونی. خیلی هم آدم فرهنگی‌ای است. مثلا می‌روی می‌گویی خاکشیر بده می‌پرسد چند سیر می‌خواهی فلونی یا شنیدی فلونی قند و شکر قحط شده کم شده. بنده خدا اینجور حرف‌می‌زند با آدم. بعد رفتیم رازیانه بخریم گفت هیچ می‌دانی سعدی هم محلی ما بوده. ما مجبوریم هر چی بقیه می‌گویند را باورکنیم. چون می‌ترسیم ناراحت شود طرف. خلاصه. گفتیم بله آقا حبیب ما هم شنیده‌بودیم سعدی بچه همین بازارچه بوده. این زیاد به مذاق حبیب آقا خوش‌نیامد فکرکرد دستش انداختیم. گفت چقدر رازیانه می‌خوای فلونی؟ گفتیم حبیب آقا نیم سیر، واقعا سعدی هم محلی ما روز هم دارد؟ روز سعدی؟ حبیب آقا سر ذوق آمد گفت بله که دارد، زکی معلوم است که دارد خیلی اهل این محل دوندگی کرده‌اند تا اداره تقویم مجاب شد یک روز برای سعدی بگذارد کنار. قبلا فقط دختر سعدی داشتیم. مثلا طرف همه‌ش به گردش و سفر بود می‌گفتند فلونی شده دختر سعدی. یا مثلا فوقش می‌گفتیم مخبرالدوله سر سعدی یا دیگر خیلی می‌خواستند مایه بگذارند می‌پرسید آقا ما فواره حوض از کجا پیداکنیم می‌گفتند توی سعدی برو پایین پیدامی‌کنی. ولی خداروشکر از همت اهل محل الان دیگر روز سعدی داریم امروز هم روز سعدی است. بعد پاکت رازیانه را تاکرد منگه زد گفت می‌دانی الان قدر همه را می‌دانند فلونی. سر حافظ داریم توی حافظ داریم یا فلونی همین نبش فردوسی. می‌دانی فلونی خیلی اوضاع فرهنگ خوب شده؛ سر رودکی سر خاقانی سر سعدی سر منوچهری سر حافظ خدا را صدهزار مرتبه شکر. خیلی خراب بود قبلا فرهنگ. الان دلار می‌خواهی می‌روی بالای فردوسی، عتیقه می‌خواهی می‌روی توی منوچهری، یا مثلا همه میز و صندلی اداری مملکت توی حافظ است. انقدر پمپ و موتور آب که توی سعدی هست هیچ کجای دنیا نیست اینها همه پیشرفت فرهنگ است فلونی اینها خیلی فرهنگ ما را خوب کرده قدر بدان بگیر برو خدانگهدارت. ما پاکت رازیانه را گرفتیم آمدیم بیرون ماندیم که چرا این حرف‌ها را به ما زد آقا حبیب ما که شکایتی از فرهنگ نداریم.


سنجاق بازار آنلاین خدمات است. کافی است سفارش خود را ثبت کنید تا چند پیشنهاد قیمت از متخصصین دریافت کنید.
سنجاق: بازار آنلاین خدمات